۱۳۸۷ تیر ۴, سه‌شنبه

راهنمای مسافران مجانی کهکشان - 1

در دوردست، در نقطه‌ای پرت و ناشناخته در منتهی‌الیه قدیمی شاخه‌ی مارپیچ کهکشان، خورشید زرد و کوچکی قرار دارد که کسی به آن اعتنا نمی‌کند.

در فاصله‌ی خدود نود و هشت میلیون مایلی این خورشید سیاره‌ی سبز و آبی کوچک و کم اهمیتی در مدارش می‌گردد که ساکنان‌اش از نسل میمون‌اند و چنان بدوی هستند که هنوز فکر می‌کنند ساعت دیجیتال عجب ایده‌ی جالبی است.

این سیاره مشکلی دارد- یا بهتر بگوییم داشت - که از این قرار است:
بیشتر کسانی که روی آن زندگی می‌کردند در اغلب اوغات غمگین بودند. برای این مسکل پیشنهادات زیادی ارائه شد، اما بیشتر مشکلات، ناشی از جابجایی کاغذهایی کوچک و سبز رنگ بود که جای تعجب دارد چون در کل، آن کاغذهای سبز و کوچک خود غمگین نبودند.

پس مشکل باقی ماند؛ خیلی از مردم، بدجنس و بیشترشان بی‌نوا بودند، حتی آنها که ساعت دیجیتال داشتند.

خیلی از آنها بیش از پیش معتقد بودند که پایین آمدن بشر از درخت اولین اشتباه بزرگ بوده است. بعضی می‌گفتند حتی بالا رفتن از درخت حرکت نامعقولی بوده و بهتر بود بشر هرگز اقیانوس‌ها را ترک نمی‌کرد.

بعد، یک پنج‌شنبه، حدود دو هزار سال بعد از آن که مردی را به خاطر گفتن این که چه قدر خوبی کردن به مردم برای یک بار هم که شده عالی است با میخ به درختی کوبیدند، دختری که به تنهایی در کافه‌ای در ریکمزورث نشسته بود ناگهان فهمید که در تمام این مدت چرا همه چیز به شکلی غلط پیش رفته است و بالاخره فهمید که چگونه می‌توان دنیا را به مکانی خوب و شاد تبدیل کرد. این بار درست بود، می‌توانست عملی شود، و هیچ کس به هیچ‌جا میخ‌کوب نمی‌شد.
اما متاسفانه قبل از آن که آن دختر بتواند به یک تلفن دسترسی پیدا کند و آن ایده را به کس دیگری بگوید، فاجعه‌ای هولناک و احمقانه رخ داد و آن ایده برای همیشه گم شد.

این داستان آن دختر نیست.
بلکه داستان آن فاجعه‌ی هولناک و احمقانه و برخی پی‌آمد‌های آن است.
همچنین داستان یک کتاب است، کتابی به نام راهنمای مسافران مجانی کهکشان - این کتابی زمینی نیست، هرگز در زمین چاپ نشد و تا وقتی که آن فاجعه‌ی هولناک رخ نداده بود هیچ کدام از زمینی‌ها نه آن را دیده و نه اسم‌اش را شنیده بودند.

با این همه کتابی کاملاً استثنایی‌ است.
در واقع شاید استثنایی‌ترین کتابی باشد که موسسه‌ی انتشاراتی بزرگ اورساماینور به چاپ رسانده - موسسه‌ای که زمینی‌ها هرگز اسم آن را هم نشنیده‌اند.

نه تنها کتابی کاملاً استثنایی است، بلکه اثری موفق هم هست - محبوب‌تر از کتاب کلیات خانه‌داری فلکی، پرفروش‌تر از پنجاه و سه نکته‌ی جدید در باب جاذبه‌ی صفر و بحث‌انگیزتر از سه‌گانه‌ی فلسفی و پر فروش اولان کالوفید، آنجا که ایزد اشتباه کرد، مجموعه‌ی جدید از بزرگ‌ترین اشتباهات ایزد و بالاخره این ایزد چه کسی است؟

(راهنمای مسافران مجانی کهکشان، داگلاس آدامز، فرزاد فربد، کتاب پنجره، صفحات 7 الی 9)

هیچ نظری موجود نیست: