۱۳۸۷ اردیبهشت ۲۸, شنبه

You know how I feel


MUSE - Feeling Good
Live at Wembley Stadium
16 June 2007

۱۳۸۷ اردیبهشت ۲۰, جمعه

web2.0

- خب به فرض که همین‌طور باشه، چرا توی توییتر نوشتمش؟

- Portishead هم البته بی‌تاثیر نیست.

مجازستان

+ خوبی‌ش اما اين‌ست که زندگی‌های مجازی، زندگی‌های تقديری نيستند. اختيار آدم دست خودش است که باشد يا نباشد. می‌شود با يک دکمه‌ی ديليت خودکشی کرد و تبديل شد به يک روح که فقط نگاه می‌کند بی‌که رد پايش جايی باقی بماند. می‌شود حتا با يک دکمه‌ی ديليت خودکشی‌تر کرد و بی‌خيال مجازستان شد انگار که هيچ‌وقت وجود نداشته از اساس. آدم‌ها را با يک دکمه می‌شود حذف‌شان کرد، می‌شود وارد زندگی‌شان کرد، می‌شود وارد زندگی‌شان شد، می‌شود حتا هی آدم جديدتر اختراع کرد!

۱۳۸۷ اردیبهشت ۱۲, پنجشنبه

فروختن آسمان

نامهء رییس یکی از قبایل سرخ پوستی به سال 1825 میلادی

رییس جمهور در واشنگتن نامه ای نوشته و طی آن خواستار خرید زمین ما شده است. اما چگونه می توانید آسمان را و زمین را بخرید یا بفروشید؟ این فکر برای ما عجیب است. اگر ما صاحب تازگی هوا یا درخشندگی آب نباشیم چگونه می توانید آن را خریداری کنید؟

هر پارهء این زمین برای مردم من مقدس است، هر برگ سوزنی درخشنده کاج، هر ساحل شنی، هر مهی در جنگل های تاریک، هر مرغزاری و هر حشرهء وزوزکننده ای. همه این ها در خاطره و تجربهء مردم من مقدس اند.

ما شیره ای را که در گیاهان جریان دارد، به اندازه خونی که در رگ هایمان جاری است می شناسیم. ما پاره ای از زمین هستیم و زمین پاره ای از ماست. گل های عطرآگین خواهران ما هستند. خرس، گوزن و عقاب بزرگ، برادران ما هستند. یال های صخره ای، شادابی مرغزاران، گرمای بدن اسب و انسان همه به یک خانواده تعلق دارند.
...
آیا آنچه را که ما به فرزندان مان یاد داده ایم شما نیز به فرزندانتان یاد خواهید داد؟ این که زمین مادر ماست؟ و هر اتفاقی برای زمین بیفتد، برای همهء فرزندانش نیز خواهد افتاد؟
...